قدرت تأثیر و تصرّف رهبران آسمانی| ۱
خضوع عالَم در مقابل ارادهی انبیاء و اولیاء(ع)
ما در زیارت جامعهی کبیره که جامع فضائل امامان(ع) است میخوانیم:
«فَبَلَغَ الله بِكُمْ أشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ...».
من شهادت میدهم و اعتقاد به این دارم که خداوند شما اهل بیت رسول را به شریفترین جایگاه و برترین منازل مقرّبان درگاه خود و رفیعترین درجات پیامبران مرسل بالا برده است... تا آنجا که:
«لاَ يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ... وَ لا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لاَ فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لاَ جَبَّارٌ عَنِيدٌ...إِلّا عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ».
هیچ فرشتهی مقرّبی و هیچ پیامبر مرسلی... و هیچ مؤمن نیکوکار و هیچ فاسق بدکاری و هیچ جبّار معاندی نیست... مگر این که خدا جلالت امر و عظمت مقام و منزلت شما را به آنان شناسانده است.
آنگونه که تمامی مخلوقات؛ از زمینیان و آسمانیان، در مقابل عظمت و جلالت شأن شما خاضعند.
در قرآن کریم میخوانیم که خداوند انبیاء و رسولان خود را متصرّف در عالم قرار داده که میتوانند با ارادهی خود دگرگونی در موجودات از هر قبیل که باشند ایجاد کنند. آسمان و زمین، کوه و دریا، آتش و باد را به اذن خدا مسخّر فرمان خود سازند. آتش نمرودی برای جناب ابراهیم(ع) مبدّل به گلستان میشود:
﴿قُلْنا يا نَارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ﴾.[1]
دریا زیر پای موسی(ع) و لشگریانش تبدیل به جادّه و راه میگردد:
﴿فَأوْحَيْنا إلى مُوسَى أنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ...﴾.[2]
تخته سنگهای سفت و سخت کوهستان به خواست آن حضرت، چشمههای جوشان میشوند:
﴿... فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ...﴾.[3]
باد تحت تسخیر سلیمان(ع) قرار میگیرد و:
﴿وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأمْرِهِ...﴾.[4]
جناب داوود(ع) کوهها را با خود در تسبیح خدا هم صدا میکرد:
﴿... سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ...﴾.[5]
رسول اکرم(ص) با اشارهی انگشت، ماه را دو نیم کرد:
﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ﴾.[6]
در یک شب، با نبود هیچ وسیلهای از وسایل مادّی، تمام آسمانها را زیر پا گذاشت تا به عرش اعلی رسید:
﴿ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی * فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنی﴾.[7]
اینها نمونهای از قدرت تصرّف انبیاء(ع) در موجودات عالم و خضوع تمامی موجودات عالم در مقابل ارادهی انبیاء(ع) است.
همهی عالم خاضع در مقابل هیبت انبیاء و اولیاء(ع)
حال وقتی امامان(ع) از اهل بیت رسول خاتم(ع) بر اساس ادلّهی مُتْقَنَه[8]، افضل و ارفع از همهی انبیاء و رسولان خدا(ع) شدند، بدیهی است که قدرت تصرّفشان در موجودات عالم بیشتر و خضوع موجودات در مقابل عضمت آن مقرّبان درگاه خدا نیز مسلّمتر خواهد بود و خداوند حکیم رمز این تسلّط آن رجال الهی بر عالمیان را در سورهی انبیاء نشان داده و فرموده است:
﴿... إنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ﴾.[9]
...آنان، چنین بودند که در انجام کارهای نیک سرعت داشتند و ما را از روی رغبت و امید به رحمت و ترس از اخذ و عقاب میخواندند و در مقابل ما خاشع بودند...
و در یک کلمه، بنده مطیع فرمانبردار ما بودند. از اینرو ما هم تمام عالم را مطیع فرمانبردار و خاشع در مقابل آنها قرار دادیم، حتّی جبّاران و قدرتمندان مستکبر اگرچه به ظاهر گردنکشی میکردند و به جنگ و ستیز با آنها بر میخاستند ولی در باطنِ جان از آنها میترسیدند و از ترسِ آنها خواب آرام نداشتند.
فرعون مصری با آن همه علوّ و اقتداری که داشت و خدا دربارهاش فرموده:
﴿إنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْاَرْضِ...﴾.[10]
به یقین، فرعون در زمین اقتداری به دست آورد...
در عین حال او از حضرت موسی(ع) پیامبر بزرگوار خدا وحشت داشت. از طریق پیشگویی کاهنان زمان آگاه شده بود که مردی از میان بنیاسرائیل به پا خواهد خاست و بساط ستمگران را خواهد برچید. او پیش از انعقاد نطفهی آن حضرت، دست به کار جلوگیری از پیدایش او گشت و دستور داد هر پسر بچّهی نوزاد از بنیاسرائیل را سر بریدند. هر زن آبستن از آنها را شکم دریدند!
صد هزاران طفل سر ببُریده شد / تا کلیم الله صاحب دیده شد
نمرود ستمگر، از ترس جناب ابراهیم خلیل(ع) بود که دستور داده بود خروارها هیزم جمع کرده و برای سوزاندن یک نفر در یک میدان وسیع آتش افروختند و خدا آن را تبدیل به گلستان نمود. یزید پلید با آن همه قدرت و سلطنتی که داشت از امام سیّدالشّهداء(ع) میترسید که برای کشتن یک نفر یا هفتاد و دو نفر، سی هزار یا هفتاد هزار تن لشکر مجهّز به صحرای کربلا ریخته بود!
منصور دوانیقی عبّاسی از حضرت امام صادق(ع) وحشت داشت که آن حضرت را از مدینه به عراق منتقل کرد و تحت نظر نگه داشت و نگهبانان بر در خانهی امام(ع) گماشت که کسی با آن حضرت در تماس نباشد.
هارون عبّاسی نیز از ترس بود که امام کاظم(ع) را از مدینه به عراق آورد و چهار سال یا هفت و یا چهارده سال در زندان نگه داشت و سرانجام مسمومش ساخت.
آری، انبیاء و امامان(ع) همه دارای سطوت و هیبت بودند و مستکبران عالَم را از خوف خود میلرزانیدند و لذا در فضیلت تلاوت سورهی انبیاء میخوانیم:
«مَنْ قَرَاءَ سُورَةَ الاَنْبیاءِ حُبّاً لَها کانَ مَهِیباً فِی اَعْیُنِ النّاسِ».[11]
هر کس سورهی انبیا را با علاقهمندی به آن بخواند، در نظر مردم با هیبت دیده میشود!
امّا مقصود از این که سورهی انبیاء را دوست داشته باشد این که علاقهمند به راه و رسم انبیاء و پیامبران الهی(ع) باشد و خود را متخلّق به اخلاق آن مقرّبان درگاه خدا گرداند. در رفتار و گفتار و دیگر شئون زندگی، نمونهای از تربیت شدگان در مکتب انسانساز آنها باشد وگرنه تنها خواندن این سوره و تلفّظ به الفاظ آن و یا انباشتن مفاهیم آن در ذهن، بدیهی است که اثر تربیتی و سازندگی نخواهد داشت و هیبت و سطوتی برای قاری آن تولید نخواهد کرد.
قدرت تأثیر و تصرّف اولیای الهی در کائنات
در این حدیث شریف منقول از رسول خدا(ص) به عنوان حدیث قدسی بیندیشید:
«قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أحَبِّ إِلَيَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذا أحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَألَنِي أَعْطَيْتُهُ».[12]
حاصل مضمون حدیث این که: بهترین و محبوبترین راه برای تقرّب به خدا، راه عبودیّت و بندگی است که با انجام فرایض و نوافل آن را میپیماید! تا آنجا میرسد که محبوب خدا میگردد و نتیجهی محبوبیّت در نزد خدا، آن میشود که خدا عقل و قلب و تمام مشاعر و قوای بندهی محبوب را تحت تدبیر خود گرفته و طبق رضای خود آنها را میچرخاند و میگرداند؛ در این موقع است که چشم بنده نمیبیند جز آنچه را که خدا میخواهد و گوش بنده نمیشنود جز آنچه را که خدا میپسندد و زبان بنده نمیگوید جز آنچه را که خدا رضا دارد و هر دم که خدا را بخواند، جوابش میدهد و هرچه که از خدا بخواهد، عطایش میکند و بلکه بر اثر فرورفتگی در دریای طاعت و فناء در بحر محبّت چنان میشود که چشم و گوش و دست و زبانش، مظهر فعل حق میگردد.
یعنی همانگونه که خدا حقایق اشیاء را میبیند و از خفیّات امور آگاه است، او نیز چنین میشود و همانطور که گفتار خدا در عالم مؤثّر است و دست قدرت او کار میکند، همچنین گفتار بندهی محبوب خدا نیز در عالم مؤثّر گشته و دست قدرت او متصرّف در کائنات میشود؛ چنان که در سورهی انسان خطاب به آن چنان بندگان فرموده است:
﴿وَ ما تَشاؤُنَ إلّا أنْ یَشاءَ اللهُ...﴾.[13]
شما نخواهید خواست، مگه این که خدا بخواهد...
یعنی خواست شما جز خواست خدا نمیباشد! خواست خدا هم که ایجاد کردن و هستی بخشیدنش حتمی است.
نمونهای از این نفوذ اراده و تصرّف در کائنات قصّهی عبداللهبن یحیی کابلی است که خدمت امام صادق(ع) مشرّف شد و گفت: من گاهی که مسافرت میکنم بین راه حیوان درّندهای سر راهم پیدا میشود و من وحشت میکنم. امام(ع) فرمود: طبق این دستور که میدهم عمل کن رفع خطر میشود. هرگاه آن حیوان سر راهت آمد آیة الکرسی را بخوان و بعد بگو:
«عَزَمْتُ عَلَيْكَ بِعَزِيمَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ بِعَزِيمَةِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ بِعَزِيمَةِ سُلَيْمانَ بْنِ داوُود وَ بِعَزِيمَةِ اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الاَئِمَّةِ(ع)».[14]
آن حیوان بر میگردد و تعرّضی به شما نمیکند. عبدالله پس از چندی که با پسرعمویش همسفر شد، در بین راه، حیوان درّندهای سر راهشان آمد. عبدالله به دستور امام(ع) عمل کرد و آیة الکرسی را خواند و جملهای را هم که امام(ع) تعلیم کرده بود گفت. آن حیوان بدون کمترین تعرّضی از همان راه که آمده بود برگشت و رفت!
پسرعموی عبدالله که همراهش بود و تا آن روز اعتراف به ولایت اهل بیت رسول(ع) نداشت، از مشاهدهی آن جریان که به تعلیم امام صادق(ع) بود مُستَبصِر شد و اقرار به حقّیّت مذهب تشیّع کرد. عبدالله پس از گذشت مدّتی که خدمت امام صادق(ع) مشرّف شد و جریان را نقل کرد، امام(ع) فرمود:
«اَ تَرَی اَنِّی لَمْ اَشْهَدْکُمْ بِئْسَما رَأَیْتَ».
آیا تو گمان میکنی که من شاهد وضع و حال شما نبودم؟
بدگمانی کردهای و پی به حقیقت نبردهای. آنگاه فرمود:
«اِنَّ لِي مَعَ كُلِّ وَلِيِّ اُذُناً سامِعَةً وَ عَيْناً ناظِرَةً وَ لِساناً ناطِقاً».[15]
من همراه هریک از دوستانم گوشی شنوا و چشمی بینا و زبانی گویا دارم!
آن فرمان من بود که از زبان تو صادر شد و آن حیوان را برگردانید؛ علامتش این که شما در آن موقع کنار نهر آبی بودید و پسر عموی تو که معترف به ولایت ما نبود، آن روز مُسْتَبصِر شد و اسمش در میان شیعیان ما مضبوط است. این جمله را هم در زیارت جامعه میخوانیم:
«وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ».
همه چیز در پیشگاه شما خاندان رسول رام و خاضع است.
یک فرمان امام صادق(ع) از زبان عبدالله بن یحیی که صادر میشود، حیوان درّنده را به خضوع وا میدارد.
خودآزمایی
1- دو نمونه از قدرت تصرّف انبیاء(ع) در موجودات عالم را بیان کنید.
2- بهترین و محبوبترین راه برای تقرّب به خدا چگونه است؟
3- چرا پسرعموی عبدالله، مُسْتَبصِر شد؟
پینوشتها
[1] - سورهی انبیاء، آیهی ۶۹.
[2] - سورهی شعراء، آیهی ۶۳.
[3] - سورهی بقره، آیهی ۶۰.
[4] - سورهی انبیاء، آیهی ۸۱.
[5] - همان، آیهی ۷۹.
[6] - سورهی قمر، آیهی ۱.
[7] - سورهی نجم، آیات ۸ و ۹.
[8] - محکم و استوار.
[9] - سورهی انبیاء، آیهی ۹۰.
[10] - سورهی قصص، آیهی ۴.
[11] - وسائل الشّیعه، جلد ۶، صفحهی ۲۵۶، با اندکی تفاوت.
[12] - کافی، جلد ۲، صفحهی ۳۵۲.
[13] - سورهی انسان، آیهی ۳۰.
[14] - مصباح الکفعمی، صفحهی ۲۰۲، با اندکی تفاوت.
[15] - کشف الغمّة، جلد ۲، صفحهی ۱۸۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی